• وبلاگ : هزاردستان
  • يادداشت : نانِ بنزيني
  • نظرات : 2 خصوصي ، 13 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    چه زود گذشت (2)

    سالهاي بعد زندگي سخت تر شد ... پدر اينقدر از هر که توانست، قرض گرفت و نزول گرفت و هر روز هم عقب تر افتاد تا ورشکست گرديد....

    حالا 25 سال از آن روزهاي سخت گذشته .... آن گردان بچه هر يک براي خودش کسي شده و يا دارد مي شود... وآن خانه، امروز خلوت تر از هر زماني شده است. فقط بابا مانده است و مامان... چه زود گذشت... عمر آدمي چه بي رحم است...