همواره حسرت قلم دكتر شريعتي را خورده ام. استاد همسازي بي كلمات است. با دلي مالامال از التهاب و درد.اعجازگر بزرگ سخن. بخصوص در كوير و (ميقات با ابراهيم و ...). من معني شهادت را تنها در تعرف شريعتي فهميدم و نه كسي ديگر.
------------------
در نامه اي به احسان -پسرش- مي نويسد: مي پرسي چرا اينگونه در نوشتن عجله دارم. پاسخم اين است كه من چيزهايي زيادي در ذهن دارم. مي ترسم فرصت براي نوشتن تمام آنها را پيدا نكنم.
----------------------
افسوس كه همانگونه شد و فرصت نيافت تا بسياري چيزها را نه تنها براي مردمان عصر ما، كه براي تاريخ بنويسد و جاودانه سازد. بي شك او از مواريث بشري بود. اين روستازاده ي سبزواري!