• وبلاگ : هزاردستان
  • يادداشت : سراب عشق
  • نظرات : 1 خصوصي ، 15 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    به تو انديشيدن ..لحظه اي ..همبستري تشنه لبي با آب است ..لحظه اي چشم بي خواب که از وحشت کابوسي ..خوف خفتن را ساعتها مي نگرد

    به تو انديشيدن.. حس گرمي ست که در منجمد بطن زمين مي جوشد ...تابش خورشيد است بر قله پر برف تمناها ..

    به تو انديشيدن ...صفحه صيقلي چشم نوازي ست در گسترده ي داغ کوير ...

    خط باريکي در فاصله يأس و اميد ..شايد آب ..شايد سراب ..اما راه گم کرده در اين صحرا را ...به جز از پوئيدن چه جواب ؟؟؟؟

    پشت ديواري که نامش زندگيست مآوي دارم ...هر صبح در جستجوي يک در يک روزنه حتي ...از شرق تا ميانه راه غرب ميروم

    اما غروب ميرسد و افسون گمشدن خورشيد در پشت تيغه ي ديوار ... پاها ..چشم ها .. و آرزو هايم را در ذره زمان محصور ميکند ..

    تا فردا با تابش دوباره خورشيد ...به پا خيزم در جستجوي دري ديگر ...

    خوشا خورشيد که در لحظه طلوع بر پوست ديوار جاري ميشود .. ودر اوج... بي خبر از غروب ..

    بي اعتنا به شب ... به آنسويش مي غلتد ...آنسوي ديوار چه خيال انگيز است ..