سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

 

 
 

 

سینا :: 85/1/13:: 2:50 صبح

این ساعات و لحظات چه حالی میکنم با این گلپونه های مرحوم ایرج بسطامی...بارها و بار ها گوشش میدم..این شب بیداری ها.. این پریشان حالی ها...نمیدونم شاید روز و حالم و این تنهایی بی حدی هست که احساس میکنم...نمیدونم ..ولی مینویسم که شاید باز کمی سبک تر بشم...من مو ندم تو خودم و خودم...بار چندمی که اینجا از طرف خودم و برخی از عزیزان تهدید به بستن و تعطیلی میشه!..شاید باخودتون بگید..بابا این ادا اصول دیگه چیه دیگه از خودت درمیاری؟..راستی راستی مخت تاب داره ها!...نه من مخم تاب نداره!..ولی بخدا خسته شده ام..خیلی دلسرد شده ام.. دیگه تاب ندارم دیگه خالی شده ام دیگه تمام شده ام ..تا دهنمونو باز میکنیم یکی میکوبه تو دهنم..تا حرفی میزنم منو محکوم میکنند. اینقد جلو پات سنگ میندازن ..اینقد پشتتو خالی میکنند که باید قید زنده بودنتم بزنی... حرف از عشق و خواست درونی  بزنی که هیچ.. تو نطفه خفت میکنند!!...حتی این عزیزان عزیز تر از جان!...فکر میکنند همه این کاراشون واسه دل سوزی منه...من دلسوز نمیخوام ...من حامی نمیخوام..دست از سرم بردارید!!...من که ازتون میگذرم ان شالا خداهم ازتون بگذره!..ولی بدونن که دیگه حوصله هیچ کدومشونو ندارم ..از دست همتون خسته ام..بدونن و بدونید من اینجا میمونم و حرفامو رک و پوست کنده میزنم!!!....و به این اطمینان رسیدم که اینجا تنها مامن تنهایی منه اینجا اخر خط منه اینجا تنها هستی من در این دنیای نیستیه!چرا تعطیلش کنم ؟ اینجا رو ول کنم کجا رو دارم که برم؟ شما بگید جایی بهتر از اینجا سراغ دارید؟..نه من اینجا میونم ..هرچند  اگه همزبونی نباشه...حتی کسی درد منو نفهمه ..نه من مینوسم تا جاییکه که باشم!

من مانده ام تنهای تنها...

من مانده ام تنها میان سیل غمها...

گلپونه ها نامهربانی آتشم زد...

گلپونه ها بی همزبانی آتشم زد..

میخواهمت چون تا سحرگاهان بخوانم..

افسرده ام  دیوانه ام آزرده جانم..

گلپونه وحشی دشت امیدم وقت سحر شد

خاموشی شب و رفت و فردایی دگر شد

 


سینا :: 85/1/10:: 1:59 صبح

امشب شب شهادت امام رضا بود ومن ساعت 8شب بود که به اطراف حرم رفتم ..خیابان طبرسی و خیابان شیرازی(بالا خیابان)..وای چه خبر بود گفتم دوربین دیجیتالی وردارمو چند تا عکس شکاری بندازم البته من زیاد حرفه ای نیستم ...ولی چیزی که بیشتر از هر چیز نظر منو جلب کرد عزاداری پر شور و حال زایرین آذری بود که واقعا منو مجذوب خودش کرده بود(مخصوصا این چماق بدستاشون).....اینم چند تا عکس نا قابل...

 

 

 

 

 

 


سینا :: 85/1/3:: 11:7 صبح

این اولین یاداشت سال جدیدمه ...یه سال پیر تر یه سال دیگه حیرانتر...یه سال دیگه مدهوشتر از خویش با این روحیات عجیب و اسفناک ...

بخدا دیگه خسته ام ! نمیدونم کی از دست این نو سانات روحی خلاص میشم!..هرلحظه یه احساسی دارم..یه لحظه شادم ..یه لحظه میرم تو خودم  و حوصله هیچکس حتی خودمو ندارم ..

عجیب که چقد هم این این احساسات گذارا با هم درتضادند..!  نمیدونم ایراد کارم کجاست ..یکی میگه خل شدم یکی میگه عاشقم یکی میگی این اوهام از رو شکم سیری!!... دیگه تو کار خودم موندم.. هر لحظه یه فکری به سرم میزنه!..یه کاری میکنم بلافاصه منصرف میشم از ادمه اون کار ...روز حال من شده مثل یک مداد و پاکن هی مینویسم و هی پاک میکنم!!....نمیدونم امسال چه بلایی میخواد سرم نازل بشه که اینقد نگرانم...نگران!

این روزا شهر مشهد خیلی شلوغه !...اصلا نمیشه پاتو بیرون بگذاری..مخصوصا منطقه ای که ما ساکن هستیم    

نزدیکترین محله به حرمه...شب سال تحویل که نگو.. من اونموقع پشت پل راه اهن طبرسی تو خیل عظیم جمعیت بودم ....همه روبه گنبد امام رضا دعای سال تحویلو میخوندند...البته همزمانی این موقه با شب بااربعین یه حس حال دیگه داشت....

منم یه چند تا درخواست درونی داشتم...مهمترین آرزوییکه داشتم این بود  این یه سالی که از عمرم گذشت.. لاقل به  یه ثبات درونی برسم ..اوضام خیلی غاراش میشه اگه همینطور پیش بره نمیدونم ختم به خیر میشم یانه؟..مگه اینکه یکی بیاد مارو نجات بده...

 


<      1   2      


یادداشتهای پیشین

شجاعت
سندروم اردک چیست؟
حرکت رو به جلو
لحظه هایی که میگذرند
سال 95...بدترین سال عمر
خواب بابا
روز تولد
که ده ساله شدم اینجا
سال پر مشغله
مملکت جوگیر!
به آرامی آغاز به مردن می‏کنی! اگر...
عقاب و گردباد
کله داغ!
تغییر!
[عناوین آرشیوشده]


 

:: RSS ::
::ارتباط زنده با نویسندگان ::
::لوگوی هزاردستان::
بهار85 - هزاردستان
:: نویسندگان هزاردستان::
بهار85 - هزاردستان
مدیر وبلاگ : سینا[171]
نویسندگان وبلاگ :
ققنوس[6]
راز همیشگی[10]

شروع این وبلاگ شهریور ۱۳۸۴ دوران دانشجویی در شهر کویری یزد، یادش بخیر
::فال حافظ::
اول نیت کرده بعد کلیک کنید

::لوگوی دوستان::
      

  
::لینک دوستان::
پردیس
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
بندیر
همسفر مهتاب
شیدایی
سنگ صبور
حسام سرا
نگاهی به زندگی
آبدارچی
به وسعت دنیا

راز سرگذشت من
راز دل
بوی یاس
هواخاه توام جانا
بیا دریا شویم
توکای شهر خاموش
عباس میرزایی
مهندس موبایل
بازی
کجا چرا کجا
سیب
خاطراتچی
یک فنجان چای داغ
یک خراسانی
گالری استاد فرشچیان
بلاگ
قاصدک شیرین
جناب کارگردان
سکوت سرد
مسافر...
لحظه ها خاطره اند
منطقه ی 51
نبض ؛ فتو بلاگ
هفتادو تار
مبلغ دینی
یک خراسانی


::پیوندهای روزانه::
این صدا،همیشه هم برای خس و خاشاک خواهد ماند! [1575]
درباره کنسرت دختر و پدر: مصاحبه با مژگان شجریان [1903]
دانلود فونت نستعلیق برای ویندوز ایکس پی [257]
دانلود مناجات ربنا و تلاوت قران استاد شجریان [7863]
قطعه فیلمی زیبا از هم آوایی همایون و استاد [886]
بنام پدر [1027]
آهنگ قدیمی عشق پیری شجریان با لهجه مشهدی [3788]
پاسخ شجریان به پرسشهای شما [733]
نه!..اینجا خانه من است! [294]
دست کارگردان 300درد نکند!! [293]
ازدواج یعنی این!! [383]
پخش زنده از حرم امام رضا(ع) [334]
[آرشیو(12)]
::اشتراک::
 
::آرشیو::
::جستجوی وبلاگ::
 :جستجو
     
Search Engine Optimization