سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

 

 
 

 

سینا :: 87/8/14:: 12:59 صبح

خط تلفن که وصل شد، التهاب مجازی هم بیشتر شد! صبح تا شب، شب تا صبح! با کارت اینترنت لعل(10ساعت یک هزارتومن) و پیشگامان(10ساعت دوهزارتومن) یزد، بیشتر دایال آپ می‏شدیم و من با سیستم رومیزی و الیاس با یک لپ عهد بوق پنتیوم وان! که ویندوز 98 روش نصب کرده بود.... بهرحال لذت خاصی داشت...اما من تو این فصل پاییز 84، بیشتر وقت‏ها و روزها رو به تنهایی سپری میکردم و الیاس، یک هفته در میان به مشهد می‏رفت و یک فرد کاملا دایم السفر بود! هیچوقت شب‏ها و سحری‏ها ماه رمضون اون سال که به تنهایی بیدار میشدم رو فراموش نمی کنم...
از ترم یک هم، الیاس دو تا تلوزیون آورده بود؛ یک تلوزیون کوچک سیاه‏رنگ اوپرا و دیگری یک تلوزیون رنگی شارپ یا توشیبا 14 اینچ. کوچیک رو واسه کار شخصی و الکترونیکی و مدار بسته و از دلمشغولی‏ها الکی‏ترونیکی‏اش(!)،که همیشه از تو اتاقش بوی هویه و روغن لحیم سوخته میومد! این بشر همیشه دو وعده در روز؛ اذون ظهر و مغرب، تماس یک ساعته با مشهد داشت که حداقل هزینه ماهانه‏اش فقط تو این زمینه حدود 100هزار تومن بود. و هم من یک دل مشغولی داشتم...زیاد هم به مشهد نمی رفتم البته ترم اول بیشتر به تهران میرفتم اونم زمانی که هنوز اخوی زندگی مجردی داشت...بهر حال ترم پاییزی رو دروس سنگینی داشتم که واقعا مو به تن آدم سیخ میکرد؛ ریاضی مهندسی، الکترومغناطیس و محاسبات و مدار2...
تو این گیر و دار و آشنایی من با وبلاگ و چت و عشق مجازی و ...دیگه چه بلوشوی ذهنی و فکری داشتم...و تا اینکه به ماه آذر و دی ماه سرد رسیدم...
ادامه دارد...


سینا :: 87/8/12:: 11:3 عصر

شروع یک بخش از زندگی من بعد از ترم اول دانشجویی کارشناسی ناپیوسته مهندسی برق در شهرستان کویری بود؛ اول مهر سال هشتادوچهار!
و من وارد دنیایی از ناخواسته‏ها و یا بهتر بگویم خواسته‏ها نابهنگام و نابجا شدم! یک جور عشق و شور جوانی در من پدیدار گشته بود و نمی‏دونم اسم این حال و احوال رو چی میشه گذاشت؟ البته این دوری از خانواده و هم خونه شدن با یک آدم مریض عاشق بنام الیاس...همه و همه دست در دست هم دادند که من مسیری رو طی کنم که نباید طی میکردم! همون مهرماه بود که این وبلاگ هم بر مبنای همین احوالات شکل گرفت که نتیجه اون یک ترم بد درسی بود...ترمی که طعم دل فریب و دلچسب وب و بلاگ و چت و ایمیل و فلش و...را چشیدم...سیستم خونمون رو هم از مشهد به یزد آورده بودم تا بدون هیچ دغه‏دغه، کیفم کوک بشه! البته خونه‏ای که در یزد اجاره کرده بودیم، طبقه بالا بود و خط تلفن نداشت که بعد از یک ماه که از طریق کافی‏نت با دنیای مجازی در ارتباط بودم، خط تلفن با هزینه هشتاد هزارتومن وصل شد...
ادامه دارد...


سینا :: 87/8/11:: 1:34 صبح

سلام، بعد از چند ماه و اندی...
امشب فرصتی شد تا مروری اجمالی به وبلاگم داشته باشم. این مرور خاطره‏انگیز از ابتدای شکل‏گیری این وبلاگ بود تا این اواخر...این گذران عمر و دوران پرالتهاب روحی و روانی که بر من گذشت؛ دوران آمیخته با خوشی و تلخی...دورانی آمیخته با حس گرمای آتیشین کویر...دوران دانشجویی در غربت...دورانی که من تازه با دنیای وب آشنا شدم...بیشتر به وب، رایانه و نرم‏افزار و سخت‏افزار علاقه‏مند شدم(هرچند رشته تحصیلی‏ام چیز دیگری بود!)...دوران پریشانی و آمیخته به عشق! دورانی آغاز یه زندگی واقعی...دوران آغاز و پایان دوستی‏ها...و و و...
حالا میگویم شاید اینها همه خاطره‏اند و من مانده‏ام و این خاطره‏ها...اما هنوز من همان آدم هستم با کمی تغییرات ظاهری...اما  هنوز مانده‏ام با این دل وامانده! که حیران؛ که راهی که تا به اینجا سپری شده درست و به جا طی شده؟ به اختیار یا به اجبار؟ یا این به هر حال سرنوشتم من بوده؟
نمی‏دانم...و به دنبال این پاسخ‏ هستم.
ادامه دارد...


سینا :: 87/7/3:: 3:42 صبح

بلاخره تونستم وارد مدیریت این وبلاگ بشم و اومدم بگم این وبلاگ وارد 4سالگی خودش شد...


یادداشتهای پیشین

شجاعت
سندروم اردک چیست؟
حرکت رو به جلو
لحظه هایی که میگذرند
سال 95...بدترین سال عمر
خواب بابا
روز تولد
که ده ساله شدم اینجا
سال پر مشغله
مملکت جوگیر!
به آرامی آغاز به مردن می‏کنی! اگر...
عقاب و گردباد
کله داغ!
تغییر!
[عناوین آرشیوشده]


 

:: RSS ::
::ارتباط زنده با نویسندگان ::
::لوگوی هزاردستان::
پاییز 1387 - هزاردستان
:: نویسندگان هزاردستان::
پاییز 1387 - هزاردستان
مدیر وبلاگ : سینا[171]
نویسندگان وبلاگ :
ققنوس[6]
راز همیشگی[10]

شروع این وبلاگ شهریور ۱۳۸۴ دوران دانشجویی در شهر کویری یزد، یادش بخیر
::فال حافظ::
اول نیت کرده بعد کلیک کنید

::لوگوی دوستان::
      

  
::لینک دوستان::
پردیس
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
بندیر
همسفر مهتاب
شیدایی
سنگ صبور
حسام سرا
نگاهی به زندگی
آبدارچی
به وسعت دنیا

راز سرگذشت من
راز دل
بوی یاس
هواخاه توام جانا
بیا دریا شویم
توکای شهر خاموش
عباس میرزایی
مهندس موبایل
بازی
کجا چرا کجا
سیب
خاطراتچی
یک فنجان چای داغ
یک خراسانی
گالری استاد فرشچیان
بلاگ
قاصدک شیرین
جناب کارگردان
سکوت سرد
مسافر...
لحظه ها خاطره اند
منطقه ی 51
نبض ؛ فتو بلاگ
هفتادو تار
مبلغ دینی
یک خراسانی


::پیوندهای روزانه::
این صدا،همیشه هم برای خس و خاشاک خواهد ماند! [1575]
درباره کنسرت دختر و پدر: مصاحبه با مژگان شجریان [1903]
دانلود فونت نستعلیق برای ویندوز ایکس پی [257]
دانلود مناجات ربنا و تلاوت قران استاد شجریان [7863]
قطعه فیلمی زیبا از هم آوایی همایون و استاد [886]
بنام پدر [1027]
آهنگ قدیمی عشق پیری شجریان با لهجه مشهدی [3788]
پاسخ شجریان به پرسشهای شما [733]
نه!..اینجا خانه من است! [294]
دست کارگردان 300درد نکند!! [293]
ازدواج یعنی این!! [383]
پخش زنده از حرم امام رضا(ع) [334]
[آرشیو(12)]
::اشتراک::
 
::آرشیو::
::جستجوی وبلاگ::
 :جستجو
     
Search Engine Optimization