بلاخره این مصیبت امتحانات هم تموم شد! تا حالا تا به این اندازه به خودم فشار نیاورده بودم..فصل امتحانات اینم تو این گرمای کویر ...فردا هم باید راهی شهر خودم بشم ...به تعداد بازدیدکنندگان وبلاگ که نیگاه کردم ...باخودم گفتم باز فصل بلاگ نویسی رونق پیدا کرده ..همه بچه های وبلاگ نویس شاید بشه گفت دانشجویان اکثرا...فارق از امتحانات و البته تب جام جهانی این یکی دو ماهو وب گردی کننند اونم بیشتر از سر بیکاری..تا ذوق نویسندگی ...مصیبتی که من پارسال تابستون دچارش شدم ...دنیای وب نویسی و هزار و یک درد سر !! چه اون حس و حال رومانتیک و چه یک عشق مجازی...عشقی که راه خودشو پیدا کرده....معشوقه ای گمنام توی دیار غربت..هر چند میدونم اونم مسافره ... به یه جای دور که خدا پشت و پناهش... منم وارد یه دنیای دیگه ای شدم البته یه ذره زیادی واقعیه! چون بار سنگنین مسولیت ..همچو ن بیدار باشی که منو ازین عقب افتادگی و غلفت بیدار میکنه... و شاید اینطوری و البته باید!!بتونم زود تر با هدف تر مسیر زندیگمو ترسیم کنم....منتظر همفکری و همراهی شما دوستان هستم!