چندین ماهی نبودم و من دوباره اینجا برگشتم!؟ و میتونم بگم: به هر حال چیزای زیادی واسم ثابت شد،به قول دوستم "آلبالو"، ما آدما چند بُعدی هستیم و آدم میتونه هم به زندگی و کار روزمره اش برسه و هم به سلایق شخصی و منویات روحی، نظیر همین وبلاگ!و میشه گفت:حتی عنصری باشه واسه پیشرفت...البته این به این نتیجه رسیدم که هر کاری باید با یک هدف و زمان مشخص باشه،تا به دیگر اهداف آسیبی نرسونه...مدتی پیش گفتگوی داشتم با یکی از دوستان وبلاگی که چرا دیگه اینجا نمی نویسم،که منهم دلایلمو گفتم... و بعد خودم به این نتیجه رسیدم که اگه قضایایی از اول شکل گیری این وبلاگ بوده، همه میتونه بعنوان یک خاطره باشه،به هر حال تو زندگی هر شخصی یک فراز و نشیبی پیش میاد و دلیل نداره آدم جا خالی کنه و میشه گفت اینا رو میگم تا خودمو راضی به بازگشت کنم! حقیقتش این مدت خیلی احساس دل مردگی میکردم و اینجا شده بود مثل یک سنگ قبر! که هر کی بیاد و یک فاتحه بخونه!نه دیگه اینطور نیست! و من به اون مرحله ای رسیدم که باز بتونم اینجا رو زنده نگهدارم البته بایک روحیه و ذهنیت جدید و البته به کمک شما دوستان عزیز...