شب و آرامش آن همیشه برای من شیرین و وصف ناشدنی است! دیگر در این سکوت شب خبری از هیولای روز و هیاهوی رنگها و ادمها نیست،براستی خیلی از ما که از خلوت تنهایی که لذت میبریم ، بیشتر دوست داریم لحظات نیمه شب را برای گذران لحظاتمان انتخاب کنیم...شب همیشه برای من بسیار جذاب بوده که خواب را بر خود حرام کنم...بهترین لحظات برای تفکر و تنهایی و رسیدن به امورات درونی و رسیدن به خود!
منکه خیلی دوست دارم شب از نیمه شب بگذرد و بیدار بمانم و بی مقدمه وبی درنگ به خواب نروم...مطالعه حتی یک روزنامه تاریخ گذشته،شنیدن موسیقی ارامش بخش و نوشیدن چای وشاید سرک کشیدن در دنیای مجازی، همه دنیای شبانه من است وبسیار دلبسته انم تا حدی که غرولند اطرافیانم را نیز به جان میخرم! اما دوست هم ندارم ان قد دیر بخوابم که سپیده صبح را از دست بدهم...من ترجیح میدهم وقت مرده و کسالت بار نیمه روز را حتی برای لحظاتی اندک در خواب و بی خبری باشم ...
من شب را دوست دارم حتی اگر از صدای جیرجیرکها خبری نباشد!